Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (1476 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich mag keinen Kaffee. - Ich auch nicht. U من قهوه دوست ندارم. - من هم همینطور.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Möchten Sie gerne eine Tasse Kaffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
mit seinem Freund [seiner Freundin] Schluss machen U دوست پسر [دوست دختر] خود را [مانند گونی کثیف] ول کردن
Ein Freund in der Not ist ein wahrer Freund. U یک دوست در ضرورت یک دوست واقعی است.
Jedermanns Freund ist niemandes Freund. <proverb> U دوست هر کسی دوست هیچکس نیست.
ich auch ! U من هم همینطور !
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
wie zuvor vereinbart <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Dachte ich mir. U منم همینطور فکر کردم.
wie auch schon bisher U همینطور که در گذشته هم اینطور بوده
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
Die Parkplatzsuche gestaltet sich immer schwieriger. U جا پارک پیدا کردن همینطور سخت تر می شود.
Ihre Blicke trafen sich. U آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
Freund {m} U دوست یا [دوست پسر]
Freundin {f} U دوست [زن] [ یا دوست دختر]
Zwischen uns ist es aus. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Kaffee {m} U قهوه
Braun <adj.> <adv.> U قهوه ای
Ich habe keine Lust U من حوصله ندارم
Ich fühle mich schlecht. O حس خوبی ندارم.
Kaffeemaschine {f} U ماشین قهوه
Braunkohle {f} U زغال قهوه ای
Kaffeemühle {f} U قهوه خورد کن
Bräune {f} U رنگ قهوه ای
Bohne {f} U میوه قهوه
Bohnenkaffee {m} U قهوه خالص
Braun {n} U رنگ قهوه ای
Café {n} U قهوه خانه
Coffein {n} U جوهر قهوه
Braunbär {m} U خرس قهوه ای
Ich bin es nicht wert. U من ارزش اونو ندارم.
Ich habe keinen Bock darauf. U حالش را ندارم. [اصطلاح]
Ich habe kein Kleingeld. U من پول خرد ندارم.
Ich hab kein Problem damit. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
Nichts für ungut! U قصد اهانت ندارم!
Meine Schmerzen sind weg. U دیگر درد ندارم.
ich weiss es nicht. آگاهی ندارم [در باره اش] .
Espresso {m} U قهوه خانه کوچک
Espresso {m} U قهوه غلیظ [ایتالیایی]
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Es steht nicht in meiner Macht, Ihnen zu helfen. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
Ich habe keine PIN-Nummer. U شماره شناسایی شخصی ندارم.
Kurt [Kurzform von Konrad] کورت [نام و همینطور نام خانوادگی آلمانی]
Internetcafe {n} U قهوه خانه با دسترسی به اینترنت
brauner Rauch {m} U بخار قهوه ای [اکسید آهن]
Eisenoxidrauch {m} U بخار قهوه ای [اکسید آهن]
Komm' ich heute nicht, komm' ich morgen. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
etwas [Akkusativ] kochen U چیزی دم کردن [مانند چای یا قهوه]
In diesen Tagen habe ich nicht Zeit und Geduld U این روزها اصلا حال و حوصله ندارم
Welches Lokal empfehlen Sie zum Kaffeetrinken? U کدام جا را برای نوشیدن قهوه پیشنهاد می کنید؟
Cappuccino {m} U کاپوچینو [نوعی قهوه مخلوط با خامه و کاکائو]
beige <adj.> U رنگ قهوه ای روشن مایل به زرد و خاکستری
Ich habe keine Ahnung. U هیچ آگاهی ندارم. [نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست. ]
Ich komme momentan nicht viel unter [die] Leute. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Hotspot {m} U محل دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Ich will kein Aber hören, räum jetzt dein Zimmer auf. U حوصله ایراد و بهانه ندارم همین الآن اتاقت را مرتب کن.
öffentlicher WLAN-Einwahlpunkt {m} U محل عمومی دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
Als das Essen beendet und weggeräumt war, machte meine Tante Kaffee. U وقتی که شام تمام و جمع کرده شد عمه ام [خاله ام] قهوه درست کرد.
Gefährte U دوست
Kollege {m} U دوست
Kumpel {m} U دوست
Kamerad {m} U دوست
Freund eines Freundes {m} U دوست یک دوست
Florist {m} U گل دوست
Bekannte {f} U دوست
Freund {m} U دوست
Bücherliebhaber {m} U کتاب دوست
Bücherwurm {m} U کتاب دوست
Bibliophile {f} U کتاب دوست
Duzfreund {m} U دوست صمیمی
Busenfreund {m} U دوست صمیمی
Ich liebe dich. O من تو را دوست دارم.
mögen U دوست داشتن
gefallen U دوست داشتن
Ex-Freund {m} U دوست قبلی
Formalist {m} U تشریفات دوست
Mein guter Freund. U دوست خوب من.
Er ist ein Freund. U او یک دوست است.
Ein echter Freund. U یک دوست واقعی.
Mein echter Freund. U دوست واقعی من.
Mein echter Freund. U دوست پسر من.
Eigenbrötler {m} U خلوت دوست
Bücherfreund {m} U کتاب دوست
Altruist {m} U نوع دوست
Geliebte {m} U دوست پسر
Geliebte {f} U دوست دختر
Lebenspartnerin {f} U دوست دختر
lieben U دوست داشتن
Lebensgefährtin U دوست دختر
Lebenspartner {m} U دوست پسر
Lebensgefährte {m} U دوست پسر
Busenfreundin {f} U دوست صمیمی [زن]
Mein Geld ist alle. U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Das ist mein Freund. U این دوست من است.
eine Naschkatze sein U شیرینی دوست بودن
Chauvinistin {f} U میهن دوست متعصب
Mitwisser {m} U دوست مورد اعتماد
Chauvinist {m} U میهن دوست متعصب
gerne naschen U شیرینی دوست بودن
der Mord {m} an seinem Freund U قتل دوست او [مرد]
gute Freunde U دوست های صیمی
[gute] Bekannte {m} , {f} U دوست [آشنای نزدیک]
Er ist mein Freund. U او دوست پسر من است.
Einen festen Freund haben. U یک دوست پسر داشتن.
Hast du einen Freund? U دوست پسر داری؟
Ich liebe dich von ganzem Herzen! U از ته قلب دوست دارم.
Ist er dein Freund? U او دوست پسر تو است؟
Möchtest du mit mir tanzen? U دوست داری با من برقصی؟
Nur zu! U هر جور که دوست دارید!
Hast du Freunde? U تو دوست [خوب] داری؟
Patrioten {pl} U وطن دوست ها [مرد]
ein Leckermaul sein U شیرینی دوست بودن
Patriot {m} U وطن دوست [مرد]
[guter] Bekannter {m} U دوست [آشنای نزدیک]
Ich war mit einem Freund im Urlaub. U من با یک دوست در مرخصی بودم.
Mein Freund Heinz. U دوست پسر من هاینتس.
Mir gefällt es. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
Freundin {f} [Liebesbeziehung] دوست دختر [در رابطه احساسی]
Naschkatze {f} U آدم شیرینی دوست [شوخی]
Es gefällt mir. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
Jemanden [etwas] nicht mögen U دوست نداشتن کسی [چیزی]
bei [von] jdmandem einen Korb bekommen [kriegen] <idiom> U نخ به کسی ندادن [دوست دختر]
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Ich mag entweder Tee oder Milch. U من یا چایی یا شیر دوست دارم.
Freund-Feind-Kennung {f} U تشخیص دوست یا دشمن [ارتش]
Jemanden [etwas] nicht leiden können U دوست نداشتن کسی [چیزی]
Natürlich mag ich Volleyball. U البته که من والیبال دوست دارم.
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Ich mag die Wahrheit erfahren. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
Atze {m} , {f} U دوست خوب [اصطلاح در برلین]
auf Jemanden [etwas] stehen <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
Wir sind Freunde. U ما دوست های خوبی هستیم.
Ich habe dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
Ich hab dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
Du bist mir ein feiner Freund! U تو واقعا دوست عالی هستی. [طنز ]
Ich mag Fußball, aber ich mag Handball nicht. U من فوتبال دوست دارم اما نه هندبال.
dicke Freunde <idiom> U دوست های صیمی [اصطلاح روزمره]
Ich würde gerne wissen, was mich in Zukunft erwartet. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
Meine Schwester mag ich ebenso gern wie meinen Bruder. U من خواهرم را به اندازه برادرم دوست دارم.
Vergiss nie, dass ich dich liebe. U هرگز فراموش نکن که دوست دارم.
Ich würde gern mit ihr ausgehen. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
Willst du mit mir ausgehen? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
sturmfrei <adj.> U اختیار خانه ای [هر چه که دوست دارند می توانند بکنند]
dicke Freunde sein <idiom> U دوست صمیمی در هر موقعیتی بودن [اصطلاح روزمره]
wie Pech und Schwefel zusammenhalten <idiom> U دوست صمیمی در هر موقعیتی بودن [اصطلاح روزمره]
Immer nur zu! U بفرما! [این کار را که دوست دارید بکنید]
Sein Freund griff ihm unter die Arme. U دوست او بهش کمک کرد. [روحی مالی یا اجتماعی]
Bei dem Betrug erhielt er Hilfestellung von seiner Freundin. U در کلاهبرداری دوست دختر او [مرد] شریک جرم بود.
Ich mag Fußball, besonders wenn meine Mannschaft gewinnt. U من فوتبال دوست دارم بویژه وقتی که تیمم می برد.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich mag Fußball, weil es ein interessantes Spiel ist. U من فوتبال دوست دارم چونکه [ او] بازی جالبی است.
ausgehen U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Wenn Sie möchten, kommen Sie hierher. Falls Sie aber nicht in der Lage sind, dann werde ich zu Ihnen kommen. اگر دوست دارید شما بیاید اگرنمیتوانید من میایم.
Darf ich deinen Wagen fahren? Ja, nur zu! U اجازه دارم خودروی تو را برانم؟ بله هر طور که دوست داری!
Mit einem Freund entschuldigt sich Gott für die Verwandten. U با داشتن یک دوست [صمیمی] خدا برای خویشاوندان عذرخواهی می کند.
gerne an der frischen Luft sein <idiom> U دوست داشته باشند در بیرون [هوای آزاد] بودن [اصطلاح روزمره]
Jemanden abkriegen U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Jemanden ins Restaurant einladen U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Ein enger Freund kann zu einem engen Feind werden. U یک دوست نزدیک می تواند به یک دشمن نزدیک تبدیل شود.
Ich liebe dich, weil ich dich brauche. U دوست دارم، چون بهت نیاز دارم.
Er ist ein Freund von mir. U او یکی از دوستهای من است. [او دوست من است.]
Jemanden mit Jemandem verkuppeln U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] [اصطلاح روزمره]
Recent search history Forum search
0تلخ ترین جمله جهان اینه که دوست دارم اما... و شیرن ترین حرفه جهان اینه که که ...اما دوست دارم
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
1خسته نباشید
2هر كاري دلت ميخواد بكن!
1سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
2سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
2سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
0آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0من دوست ندارم مزاحم شما باشم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com